فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۳۷۹

۱

زنده‌دل از چه رو بدن عالم نور می‌رود

جاهل مرده‌دل ز گور هم سوی گور می‌رود

۲

طالب نشئهٔ بقا سوی خدا روان شود

دستهٔ نشئهٔ فنا سوی ثبور می‌رود

۳

هرکه درین سرا بدید نشئه آخرت، بدید

در ره او ز پیش و پس رایت نور می‌رود

۴

وان که ز نشئهٔ دگر کور بود درین سرا

چون برود ازین سرا هم کر و کور می‌رود

۵

هرکه ز تقویش لباس افسر علم بر سرش

وان که به معصیت تنید ناقص و عور می‌رود

۶

هرکه ز کینه و حسد آتش خشم برفروخت

او ز تنور آتشی سوی تنور می‌رود

۷

سوی بهشتی میرود هرکه به اختیار مرد

قعر جحیم جا کند آن که به زور می‌رود

۸

هرکه بخشم مبتلا راست چو مار می‌شود

وآن که اسیر حرص شد خوار چو مور می‌رود

۹

غفلت فیض بین که چون غره گفتگو شده

ماتم خود گذاشته در پی سور می‌رود

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ر.غ
۱۳۹۶/۰۷/۱۸ - ۱۳:۵۶:۲۸
با سلام لطفا تصحیح شود:زنده دل از چه رو بدن عالم نور میرود زنده دل از چه رو بدان عالم نور می رود