فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۳۹۶

۱

شود که از دهنت بوسهٔ ربوده شود

شود که از دل من عقدهٔ گشوده شود

۲

شود که فاش شود سر آن دهان نهان

ز تنگنای عدم نکتهٔ شنوده شود

۳

شود که دل ز وصالت بمدعا برسد

غبار حسرت ازین آینه زدوده شود

۴

شود که تیغ کشی و بدارمت گردن

توجه تو و عشق من آزموده شود

۵

شود که بر قدمت سر نهم بزاری زار

ترحمی که بدل داری آن نموده شود

۶

شود که بار دهی تا که سر نهم برهت

بخاک راهگذار تو جبهه سوده شود

۷

شود که آتش عشقت بسوزد این تن من

برهگذار تو خاک سیاه توده شود

۸

شود که دست امیدم بمدعا برسد

ز کار بسته من عقدها گشوده شود

۹

محال باشد ای فیض این که عاشق را

بدن به بستر راحت دمی غنوده شود

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۱۵۲

نظرات