
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۰۹
۱
هر که روی تو ندید از دو جهان هیچ ندید
هر که نشنید ز تو هیچ کلامی نشنید
۲
هر سری کو ز می عشق تو مدهوش نشد
چو شنید از ره گوش و ز ره چشم چو دید
۳
از ازل تا به ابد در دو جهان گرسنه ماند
هر که از مائده عشق طعامی نچشید
۴
تا بشام ابد از رنج خمار ایمن شد
هر که در صبح ازل ساغری از عشق چشید
۵
آب حیوان که حضر در ظلماتش میجست
بجز از عشق نبود این خبر از غیب رسید
۶
غیر عشق و غم عشق از دو جهان هیچ متاع
مردم چشم و دل اهل بصیرت نگزید
۷
هر که در بحر غم عشق فروشد چون فیض
نه بکس نی ز کسی زهد فرو شد نه خرید
تصاویر و صوت

نظرات