
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۲
۱
ای دوای درد بیدرمان ما
وی شفای علت نقصان ما
۲
آتشی از عشق خود در ما زدی
تا بسوزی هم دل و هم جان ما
۳
آتشی خوشتر زآب زندگی
کان بود هم جان و هم ایمان ما
۴
صدهزار احسنت ای آتش فروز
خوش بسوزان منتت برجان ما
۵
خوش بسوزان ما در این آتش خوشیم
تیزتر کن آتش سوزان ما
۶
آتشست این عشق یا آب حیات
یا بهشت و کوثر و رضوان ما
۷
یاکه باغ و بوستان و گلشنست
یاگلست و لاله و ریحان ما
۸
سوخت خارستان ما یکبارگی
شد گلستان کلبهٔ احزان ما
۹
صد هزاران آفرین از جان و دل
باد هر دم فیض بر جانان ما
نظرات
محمود علیمحمدی
محمد
مرتضی کشاورز