
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۲۸
۱
دیده از نور جمال دوست چون بینا کنید
سر بلندان گوشه چشمی بسوی ما کنید
۲
نوجوانان چون بیاد نرگسش نوشیدمی
اول هر جرعهٔ یاد من شیدا کنید
۳
در شب زلف نگار دل فریبی گشت گم
بهر من روزی دل گم گشتهٔ پیدا کنید
۴
از پی نظارهٔ دیوانگان دادند عقل
در گذشتن ای پریرویان سری بالا کنید
۵
از دل پر غصه ما تا گرهها وا شود
خوبرویان یک بیک بند قباها وا کنید
۶
دل بتنگ آمد مرا از نام و ننگ عاقلان
یار بیمستان مرا در عاشقی رسوا کنید
۷
فیض میخواهد که با مستان کند هم مشربی
بر در میخانه آمد بهر او در وا کنید
نظرات