
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۳۶
۱
زاهد گر ترا ریاست لذیذ
من دلداده را هواست لذیذ
۲
گر ترا عافیت بود مطلوب
من دیوانه را بلاست لذیذ
۳
گر ترا جوی شیر خوش آید
نزد من اشک بیبهاست لذیذ
۴
گر تو با جوی خمر خوش داری
مر مرا خون دیدهاست لذیذ
۵
گر ترا انگبین دهد لذت
حرف شیرین او مراست لذیذ
۶
گر تو حور و قصور میخواهی
عاشقانرا ازو لقاست لذیذ
۷
فیض با زاهدان جدال مکن
عشق نزد خسان کجاست لذیذ
نظرات