فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۴۴

۱

ای در هوای وصل تو گسترده جان‌ها بال‌ها

تو در دل ما بوده‌ای در جستجو ما سال‌ها

۲

ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان

وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزال‌ها

۳

ای ساکنان کوی تو مست از شراب بی‌خودی

وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قال‌ها

۴

سرها ز تو پُر غلغله جان‌ها ز تو پُر ولوله

تن‌ها ز تو در زلزله دل‌ها ز تو در حال‌ها

۵

تن می‌کند از جان طرب جان دارد از جانان طرب

بر مقتضای روح‌ها جنبش کند تمثال‌ها

۶

کردی تجلی بی‌نقاب تابان‌تر از صد آفتاب

ما را فکندی در حجاب از ابر استدلال‌ها

۷

آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان

تا سوی حسن بی‌نشان جان‌ها گشاید بال‌ها

۸

دادی بتان را آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ

در شستشان دام بلا از زلف و خط و خال‌ها

۹

مارا ندادی صبر و تاب وز ما گرفتی رنگ و آب

وز بیدلان جستی حساب از ذره و مثقال‌ها

۱۰

ای فیض بس کند زین انین، در صنع صانع را ببین

تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقال‌ها

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۲۸

نظرات

user_image
امیرمحمد بامداد ماچیانی
۱۳۹۶/۰۸/۱۸ - ۱۱:۵۵:۵۵
دروددر بیت پنجم/مصرع اول اشتباهی رخ داده است که بنا بر نسخه ی خطی به شماره ی 814845 موجود در کتابخانه ی ملی صورت صحیح این مصرع چنین است:تن میکند از جان طرب جان دارد از جانان طرببا تشکر
user_image
امیرمحمد بامداد ماچیانی
۱۳۹۶/۰۸/۱۸ - ۱۲:۱۱:۲۴
در بیت آخر نیز تصحیحی نیاز است: ای فیض بس کن این انین در صنع صانع را ببین تا آن زمان کز این زمین افتد برون اثقالها