فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۴۵۳

۱

گفتی مرا که چیست ز خوبان عجیب‌تر

ز ایشانست آفرینش ایشان عجیب‌تر

۲

در آب و خاک روح دمیدم عجب بود

در خون و نطفه صورت انسان عجیب‌تر

۳

گویند آفتاب عجیبسب و مه غریب

از مهر و ماهٔ عارض خوبان عجیب‌تر

۴

ابرو و چشم بر رخ خورشید طلعتان

ز ابرو و چشم غمزهٔ خوبان عجیب‌تر

۵

ناز و کرشمه خد و قد بس عجب بود

گشتن اسیر صورت چسبان عجیب‌تر

۶

از جان عجیب تر چه بود در سرای تن

عشقست در سرای تن از جان عجیب‌تر

۷

گوشم شنید قصه مجنون عامری

چشمم بدید قصهٔ خود زان عجیب‌تر

۸

خون خوردن کسیست برای کسی عجب

آنکه برای بی‌غم ناران عجیب‌تر

۹

ای کاش داشتند ز دل دلبران خبر

از دلبری تغافل ایشان عجیب‌تر

۱۰

رندی و شاعری عجبست از طریق فیض

آنگاه شعرهای پریشان عجیب‌تر

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۲۲۴

نظرات