فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۴۶۴

۱

برون آی و خورشید رخ بر افروز

شب فرقت ماست مشتاق روز

۲

ز هجر تو تا چند سوزد دلم

جمالی بر افروز و هجران بسوز

۳

فراق تو تاکی گهی وصل هم

همه شب مده گاه شب گاه روز

۴

دلا وصل و هجران شب و روزیست

گهی این گهی آن بساز و بسوز

۵

گهی مست شو گاه مخمور باش

گهی پرده در باش که پرده روز

۶

چو زاهد ز مستیت پرسد بگو

مرا جایز آمد ترا لایجوز

۷

بجو وصل دایم تو ای فیض ازو

نهٔ قابل این سعادت هنوز

تصاویر و صوت

نظرات