
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۷۰
۱
در دلم مهر ماهروئی بس
در سر از عشقهای و هوئی بس
۲
آب چشم و هوای دل داری
آتش عشق و خاک کوئی بس
۳
چون مرا نیست تاب بزم وصال
سر کوئی و جستجوئی بس
۴
بخیال از وصال خرسندم
ز آب دنیا مرا سبوئی بس
۵
زان دهان قانعم به دشنامی
یادم آرد بگفتگوئی بس
۶
دست در گردنش نیارم کرد
زان رخ و زلف رنگ و بوئی بس
۷
هر دو عالم فدای یک مویش
فیض را مویه و موئی بس
نظرات