فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۴۷۷

۱

دلبرا درد مرا درمان تو باش

عاشقانرا سر توئی سامان تو مباش

۲

درد بی‌درمان مرا در جان ز تست

هم دوای درد بی درمان تو باش

۳

شد دل بریانم از تو داغدار

مرهم داغ دل بریان تو باش

۴

در ره تو جان و دل کردم فدا

مر مرا هم دل تو و مرهم تو باش

۵

دل برفت و جان برفت ایمان برفت

دل تو باش و جان تو باش ایمان تو باش

۶

بی دلانرا دلبر و دلدار تو

عاشقانرا جان تو و جانان تو باش

۷

از سر هر دو جهان برخواستم

فیض را هم این و هم آن تو باش

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۴۲

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۲/۰۱/۲۲ - ۰۴:۴۱:۴۳
سلام.بنظر می رسد مصرع دوم از بیت اول بجای کلمه "مباش" میبایستی از کلمۀ "باش " استفاده شود.ارائه دلایل برعهده عزیزان اهل فن.