
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۷۹
۱
بغم خوردن بنه دل شاد میباش
خدا را بندهٔ آزاد میباش
۲
هوا را پشت پا زن خاک ره شو
تهی دست از جهان چون باد میباش
۳
بر افکندگان افکندگی کن
بر سنگین دلان فولاد میباش
۴
خلیل حق چه بینی شو ذبیحش
بنمرودی رسی شداد میباش
۵
چو بینی موسی میباش هرون
و گر فرعون ذوالاوتاد میباش
۶
بعاد ار بگذری میباش صرصر
چو برخوردی بهودی هاد میباش
۷
بیا شاگردی آل نبی کن
جهانرا سربسر استاد میباش
۸
از ایشان گیر تعلیم قواعد
پس آنگه صاحب ارشاد میباش
۹
خدا را بندگی کن در همه حال
چو فیض ازهر دو کون آزاد میباش
۱۰
اگر خواهی رهی سوی حقایق
رسوم شرع را منقاد میباش
نظرات