
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۸
۱
ای لال ز وصف تو زبانها
کوته ز ثنای تو بیانها
۲
با آنکه تو در میان جانی
جویای توایم در کرانها
۳
هر گوشه فکنده تیر فکرت
زه کرده بهر کمان کمانها
۴
گاهی به بتی شویم مفتون
جوییم جمالت از نشانها
۵
گاهی از چشم و گاه ابرو
گاهی از لب گهی دهانها
۶
گاهی از لطف و گاه از قهر
گاهی پیدا گهی نهانها
۷
گه سیر کنیم در خط و خال
جوییم ترا در آن میانها
۸
گاه از سخنان تویبرتوی
گاهی ز کتاب و گه بیانها
۹
القصه بهر طریق توییم
با بال دل و پر روانها
۱۰
گیریم سراغت از که و مه
گاه از پیران گه از جوانها
۱۱
ما را با تو سری و سرّیست
پنهان ز تن و دل و روانها
۱۲
سودای تو هرکراست چون فیض
دارد بس سود در زیانها
نظرات
ترنم تبسم