
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۴۹
۱
تو و آرام و پخته کاریها
من و خامی و بیقراریها
۲
پرسشم گر به خاطرت گذرد
دل بیمار و جانسپاریها
۳
غیر را روزهای عیش و طرب
من و شبهای تار و زاریها
۴
بی نکویی چه بر سرش آمد
کو مراعات حقگذاریها
۵
پای تا سر به مهر تو بستم
یاد ایام رستگاریها
۶
شکوه بگذرام و بنالم زار
تا کند دوست غمگساریها
۷
از در عجز و مسکنت آرم
بندگیها و اشکباریها
۸
شاید از رحم در دلش آرد
آه آتشفشان و زاریها
۹
شکوه از بخت و مهر او در دل
چه شد آرزم و شرمساریها
۱۰
دعوی دوستی و عرض گله
روی سخت و امیدواریها
۱۱
گفتی ای دلفکار از کهای
زار تو زار تو به زاریها
۱۲
فیض را نیست غیر تو یاری
یاریش کن به حق یاریها
نظرات