فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۴۹۹

۱

عشقت ره و رهنماست ای فیض

جز عشق رهی کجاست ای فیض

۲

در عشق به بین جمال مقصود

عشق آینه خداست ای فیض

۳

جان و دل ما بعشق باقیست

عشق آب حیات ماست ای فیض

۴

هم در ره عشق کان شادیست

غمهای دگر بلاست ای فیض

۵

از عشق طلب هر آنچه خواهی

کو معدن هر عطاست ای فیض

۶

از عشق توان ز فتنه رستن

عشق آفت فتنهاست ای فیض

۷

در عشق گریز و در غم عشق

جز عشق همه فناست ای فیض

۸

پیوسته ز عشق فیض جو فیض

کو منبع فیضهاست ای فیض

تصاویر و صوت

نظرات