فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۵۰۷

۱

ای یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ

اشعار بود بیکار الا غزل حافظ

۲

در شعر بزرگان جمع کم یابی تو این هر دو

لطف سخن و اسرار الا غزل حافظ

۳

استاد غزل سعدیست نزد همه کس لیکن

دل را نکند بیدار الا غزل حافظ

۴

صوفیه بسی گفتند درهای نکو سفتند

دل را نکشد در کار الا غزل حافظ

۵

در شعر بزرگ روم اسرار بسی درج است

شیرین نبود ای یار الا غزل حافظ

۶

آنها که تهی‌دستند از گفتهٔ خود مستند

کس را نکند هشیار الا غزل حافظ

۷

غواص بحار شعر تا در بکفش افتد

نظمی که بود در بار الا غزل حافظ

۸

شعری که پسندیده است آنست که آن دارد

آن نیست بهر گفتار الا غزل حافظ

۹

ای فیض تتبع کن طرز غزلش چون نیست

شعری که بود مختار الا غزل حافظ

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ابوالفضل روستایی(فروهر)
۱۳۹۵/۰۳/۰۹ - ۰۴:۳۲:۱۴
استاد سخن سعدیست!به به شعر قشنگیه واقعا
user_image
عباس بروچردی
۱۳۹۶/۰۴/۱۶ - ۰۹:۵۱:۳۱
نظم که بود دربار صحیح است
user_image
دکتر محمد ادیب نیا
۱۳۹۸/۰۴/۱۹ - ۰۷:۰۷:۰۷
اندکی تأمل در معنای «آن» در بیت هشتم؛شعری که پسندیده است آنست که آن داردآن نیست بهر گفتار الا غزل حافظآن دارد: جاذبه و افسونی که درهر کسی وجود ندارد و مربوط به جذبه ی معنوی و روحانیتی است که از باطن او برمی خیزد و نه از زیبائی های ظاهر. آنچنانکه حافظ لسان الغیب می گوید:اینکه می گویند آن خوشتر ز حُسن یار ما این دارد و آن نیز همو یا؛ شاهد آن نیست که مویی و میانی داردبنده طلعت آن باش که آنی دارد « آن »در ادبیات عرفانی حکایت از زیبایی کاملی داردکه از زیبایی خداوند نشأت می گیرد و نوعی حسن خداداد است که هر ولی خدایی همچون امام عصر ولی الله الکامل از آن برخوردار است. اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ. وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ. (قسمتی از دعای عهد)ترجمه: «خدایا بنمایان به من آن جمال زیبای ارجمند و آن پیشانی نورانی پسندیده را... و با نگاهی از من به او ، چشمم را سرمه بکش». اللهم ارزقنا