
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۲۷
۱
فدای دوست نکردیم جان و دل صد حیف
ز اختیاز نرستیم ز آب و گل صد حیف
۲
ز عشق حق نزدیم آتشی بجان نفسی
همیشه ز آتش دیویم مشتعل صد حیف
۳
بکام دوست نبودیم یکنفس صد آه
رسید دشمن آخر بکام دل صد حیف
۴
جهاز عقبی باقی نمیکنیم دمی
بکار دنیی فانیم مشتغل صد حیف
۵
گذشت عمر نکردیم از سر اخلاص
عبادتی که زند سر ز نور دل صد حیف
۶
نیافت آینه دل صفا ز صیقل ما
بماند در دل ما زنگ ز آب و گل صد حیف
۷
دل از پی هوس و دست رفت از پی دل
بکار دوست نداریم دست و دل صد حیف
۸
بروز داوری از کردهای خود باشیم
بنزد دوست چه شرمنده و خجل صد حیف
۹
براه دوست نرفتی و عمر رفت ای فیض
نکرد روح عزیران ترا بحل صد حیف
تصاویر و صوت

نظرات