
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۲۹
۱
ای تو در لطف و نکوئی طاق
رحم کن بر اسیر قهر فراق
۲
بتو دادیم امیدها هر چند
در بدی کردهایم استغراق
۳
هم تو ما را نگاه دار از خود
ما لنا منک ربنا من واق
۴
کاری از دست ما نمیآید
هم تو کن کار ما توئی خلاق
۵
ما همه فانئیم و تو باقی
ما لنا ینفد و مالک باق
۶
طاعت ما پذیر از در لطف
جرم بخشای از ره اشفاق
۷
بر تو بخشایش گنه آسان
صبر بر جان ما بغایت شاق
۸
جگر ما گزید مار هوا
قدر سمعنا و عندک الرتاق
۹
نظری کن ز روی لطف و کرم
فیض را بالعشّی و الاشراق
نظرات