فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۵۷۰

۱

هر رنج که میرسد بجانم

از خود رسدم اگر بدانم

۲

از هیچکسم شکایتی نیست

از خویش بخویش در فغانم

۳

بر من ازمن غمست و محنت

از بود و نبود خود بجانم

۴

درد دل من ز غیر من نیست

خود درد دل و بلای جانم

۵

خود سد ره سلوک خویشم

خارم که بپای خود نهادم

۶

خار پای خودم که با خود

یک گام شدن نمیتوانم

۷

بار دوش خودم که بر خود

پیوسته چو با خودم گرانم

۸

از خویش اگر خلاص گردم

آن کو در وهم ناید آنم

۹

چون فیض ز خویش اگر رهیدم

فرمان ده هفت آسمانم

تصاویر و صوت

نظرات