
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۷۳
۱
ای خوشا وقت عاشق بد نام
حبذا حال رند درد آشام
۲
دلبری خواهم و لب کشتی
تا زمانی ز عمر گیرم کام
۳
لذتی نیست درد و کون مگر
لذت عاشقی و باده و جام
۴
دود و خاکستر حریق فراق
به ز جان و دل فسردهٔ خام
۵
گر نخواهی گل سبو گردی
صاف کن دل بدردی ته جام
۶
فیض اگر کام جاودان خواهی
مست میباش و عاشق و بدنام
۷
از حقیقت بگوی در پرده
گو سخن را مجاز باشد نام
نظرات