
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۷۷
۱
از بوی می عشق برنگ آمدهام
باز شه عشق را بچنگ آمدهام
۲
کی باشد عاشقی دچارم گردد
از صحبت عاقالان بتنگ آمدهام
۳
شد خسته بخار زهد اول قدمم
ره را همگی بپای لنگ آمدهام
۴
مقصد بنگر ز سختی راه مپرس
در هر قدمی پای بسنگ آمدهام
۵
عمرم به شتاب رفت هنگام شباب
پیرانه سر این ره به درنگ آمدهام
۶
در صورت اگر بعاقلان می مانم
در معنی لیک شوخ و شنگ آمدهام
۷
در سینهٔ دوستان سردوم چونفیض
در دیدهٔ دشمنان خدنگ آمدهام
نظرات
منصور محمدزاده
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.