
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۵۹
۱
زان دو چشمم مدام مست و خراب
میکشم لحظه لحظه جام شراب
۲
میشوی از فورغ حسن آتش
میشوم از نگاه حسرت آب
۳
غمزهٔ شوخ چشم فتّانت
میبرباید دل از اولوا الالباب
۴
هوشمندان زنرگس مستت
بیخود افتاده اند مست و خراب
۵
قامتی خواهد آمدم در بر
دوش دیدم قیامتی در خواب
۶
خون دل تا بکی بدیده برم
چون کنم در جگر ندارم آب
۷
در وصلت چو بستهٔ بر فیض
افتح یا مفتح الابواب
تصاویر و صوت

نظرات