
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۶۰۶
۱
من تاب فراق تو ندارم
نقش تو بسینه مینگارم
۲
باشد روزی رخت به بینم
تا جان بلقای تو سپارم
۳
شد در رگ و ریشه تیر عشقت
از هم بگسست پود و تارم
۴
از بادهٔ آن دو چشم مستت
گه سر خوش و گاه در خمارم
۵
وز بوی دو زلف عنبرینت
آشفته و مست و بیقرارم
۶
وز لعل لب شکر فروشت
تلخ است مذاق انتظارم
۷
جز وصل تو مقصدی ندارم
جز یاد تو مونسی ندارم
۸
دیریست که در سر من این هست
کاندر قدم تو جان سپارم
۹
لطفی لطفی که سوخت جانم
رحمی رحمی که سخت زارم
۱۰
باران کرم ببار بر فیض
آبی آور بروی کارم
تصاویر و صوت

نظرات
میلاد شعبانی