فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۲۱

۱

چه میشود که مقیم در جناب تو باشم

سگ جناب تو باشم رقیب باب تو باشم

۲

چه میشود که شب و روز گرد کوی تو گردم

در انتظار بر افکندن نقاب تو باشم

۳

چه میشود که گهی از در عتاب در آئی

که از قصور نه شایسته خطاب تو باشم

۴

چه می‌شود که بتلقین حجتم بنوازی

که چون سوال کنی واقف جواب تو باشم

۵

چه می‌شود که ببزم وصال خود دهیم جا

جزای کرده چه شایسته ثواب تو باشم

۶

چه میشود که بهجران خویش نگذاریم

سزای کرده چه مستوجب عقاب تو باشم

۷

چه میشود که نجوئی ز من حساب و کتابی

غریق بحر کرمهای بیحساب تو باشم

۸

چه میشود چو مرا فیض دادهٔ لقب از لطف

مدام سرخوش فیض شراب ناب تو باشم

تصاویر و صوت

نظرات