
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۶۲۹
۱
ای ز الطاف تو شیرین کامم
تهی از باده مگردان جامم
۲
چون در خانه برویم بستی
ماه رویت بنما از بامم
۳
ای که نامت بودم ورد زبان
چه شود گر تو بپرسی نامم
۴
من که پیوسته ثناگوی توام
سزد ارگاه دهی دشنامم
۵
دلبرا چارهٔ آموز مرا
تا بکی زهر غمت آشامم
۶
مردم از غصه و کارم نگشود
سوختم ز آتش عشق و خامم
۷
کام فیض از لب خود شیرین کن
ای ز الطاف تو شیرین کامم
تصاویر و صوت

نظرات