فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۳

۱

بیمار زارم دریاب دریاب

جز تو ندارم دریاب دریاب

۲

در راه عشقت از پا فتادم

رحمی که زارم دریاب دریاب

۳

دو از رخ تو در خاک و در خون

جان می سپارم دریاب دریاب

۴

جان شد خیالی تن شد هلالی

زار و نزارم دریاب دریاب

۵

با سخت جانی ابرو کمانی

افتاده کارم دریاب دریاب

۶

شد زاشک خونین رویم منقّش

زیبا نگارم دریاب دریاب

۷

دل شد زشوق آب بشتاب بشتاب

طاقت ندارم دریاب دریاب

۸

شد در فراقت نامهربانا

از دست کارم دریاب دریاب

۹

مشکل که فیضت زین غم برد جان

بیمار و زارم دریاب دریاب

تصاویر و صوت

نظرات