
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۶۳۱
۱
زهر قهر ار تو کنی در جامم
خوشتر از شهد بود در کامم
۲
نوش لطف تو چه شکر نوشم
زهر قهر تو چه شهد آشامم
۳
کی ز چنگال بلا اندیشم
من که شاهین غمت را رامم
۴
ای ز چشمت دو جهان مست و خراب
تهی از باده مگردان جامم
۵
لطفها چند کنی در پرده
پرده برگیر و بر آور کامم
۶
بیلقای تو ندارم آرام
چون کنم چون کنم تو آرامم
۷
کامفیض از تو دمی تلخ مباد
ای ز الطاف تو شیرین کامم
نظرات