فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۶۱

۱

باده در باده مست چون نشوم

یار ساقی ز دست چون نشوم

۲

رخ برافروخت چون نسوزم من

قد برافروخت پست چون نشوم

۳

بست در پیچ زلف خم در خم

پای دلرا ز دست چون نشوم

۴

باده او هوشیار چون باشم

ساقی او می پرست چون نشوم

۵

اوست قبله سجود چون نکنم

اوست بت بتپرست چون نشوم

۶

هست او من چسان نباشم نیست

هستیم اوست هست چون نشوم

۷

دل اشکسته میخرد دلدار

طالب این شکست چون نشوم

۸

گفت اگر عاشقی فنا شوفیض

راه عذرم ببست چون نشوم

تصاویر و صوت

نظرات