فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۶۲

۱

آنکه ز الطاف نو پیوست بهم

عشق تو با دل من بست بهم

۲

آرزوهای مرا غیرت تو

مجتمع تا شده بشکست بهم

۳

نتوان کرد نهان تا دیدم

نگهت تا نگهم جست بهم

۴

تا کند با دل عشاق قتال

صف مژگان تو پیوست بهم

۵

بنگاهی بتوانی کشتن

لطف و قهرت چو دهد دست بهم

۶

عاقبت افکندم چشمانت

متفق گشت دو بد مست بهم

۷

بهر یک دل که کند صید از من

گشت زلفین تو یک شست بهم

۸

شاد از آنم که گرم سر برود

غم تو با دل من هست بهم

۹

تا کند همرهی یاران فیض

این غزل داد مرا دست بهم

تصاویر و صوت

نظرات