
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۶۶۹
۱
مرا هرچند رانی دیگر آیم
اگر از پا در آیم از سر آیم
۲
گرم از در برانی آیم از بام
ورم از بام رانی از در آیم
۳
نیارم صبر کردن بی تو یکدم
که نتوانم بهجرانت بر آیم
۴
فراقت سخت خونریز است و بیباک
وصالت را کجا من در خور آیم
۵
نه با تو میتوان بودن نه بی تو
ندانم تا بعشقت چون بر آیم
۶
بکش خنجر بقصد کشتن من
که تا رقصان به پیش خنجر آیم
۷
نهم سر پیش تیغت بهر بسمل
بقربانت شوم گردت بر آیم
۸
توئی خور منم از ذره کمتر
چو ذره از عدم هم کمتر آیم
۹
مگر لطف تو دست فیض گیرد
و گرنه در رهت از پا در آیم
نظرات