فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۷۵

۱

ما سر مستان مست مستیم

با ساقی و می یکی شدستیم

۲

در ساقی و یار محو گشتیم

از ننگ وجود خویش رستیم

۳

تا دست بدست دوست دادیم

پیوند ز خویشتن گسستیم

۴

تا چشم بروی او گشادیم

زان نرگس مست مست مستیم

۵

تا پای بکوی او نهادیم

از دست ببوی او شدستیم

۶

با باده زدیم جوش در خم

تا باده شدیم و خم شکستیم

۷

ما باده و باده ما دوئی نیست

ما رسم دوئی بهم زَدستیم

۸

ما از مستی و مستی است از ما

در روز الست عهد بستیم

۹

ما از ساقی و ساقی است از ما

در عیش بکام دل نشستیم

۱۰

مستی نکنیم از آب انگور

ما مست ز بادهٔ الستیم

۱۱

ما بی می مستی دمی نبودیم

بودیم همیشه مست و هستیم

۱۲

از ما مطلب صلاح و تقوی

ما عاشق و رند و می پرستیم

۱۳

برخواسته‌ایم از دو عالم

تا در صف میکشان نشستیم

۱۴

کس پای بما ندارد ایفیض

ما سر مستان مست مستیم

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۳۳۱

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۹/۰۲/۲۳ - ۱۳:۲۴:۴۰
برخاسته ایم از دو عالم