فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۷۶

۱

بکوی یار بی‌پروا گذشتیم

دل آنجا ماند و ما ز آنجا گذشتیم

۲

غلط کی میتوان ز آنجا گذشتن

مگر ما بیخود و بی ما گذشتیم

۳

نه ما ماند و نه سر ماند و نه پا ماند

هم از ما هم ز سر هم پا گذشتیم

۴

چو از یار حقیقی بوی بردیم

ز هر گلدستهٔ رعنا گذشتیم

۵

عیان دیدیم خورشید ازل را

ز هر مه طلعت زیبا گذشتیم

۶

حدیث از شاهد و ساقی مگوئید

که این را خط زدیم و آنرا گذشتیم

۷

بجان و دل غم مولی گزیدیم

هم از دنیا هم از عقبا گذشتیم

۸

نمی‌پیچیم در زهاد و عباد

هم از اینها هم از آنها گذشتیم

۹

نه از دنیا و عقبا طرف بستیم

بماندیم این دو را برجا گذشتیم

۱۰

چو در اقلیم بیجانی رسیدیم

ز راه و منزل و ماوا گذشتیم

۱۱

بخلوت خانهٔ توحید رفتیم

هم از لا و هم از الا گذشتیم

۱۲

دل و جانرا بحق دادیم چون فیض

ز گفت و گو و از غوغا گذشتیم

تصاویر و صوت

نظرات