فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۶۸۹

۱

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم

انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم

۲

شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم

شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم

۳

دوای هم شفای هم برای هم فدای هم

دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم

۴

به هم یک‌تن شویم و یکدل و یکرنگ و یک‌پیشه

سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم

۵

جدایی را نباشد زهره‌ای تا در میان آید

به هم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم

۶

حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم

گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم

۷

به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم

چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم

۸

شویم از نغمه‌سازی عندلیب غم‌سرای هم

به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم

۹

به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی

اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم

۱۰

برای دیده‌بانی خواب را بر خویشتن بندیم

ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم

۱۱

جمال یکدیگر گردیم و عیب یکدیگر پوشیم

قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم

۱۲

غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم

بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم

۱۳

بلاگردان هم گردیده گرد یکدیگر گردیم

شده قربان هم از جان و منت‌دار هم باشیم

۱۴

یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار

زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم

۱۵

نمی‌بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم

بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۲۸۹

نظرات

user_image
keikavos
۱۳۸۹/۰۶/۱۱ - ۰۴:۱۲:۳۸
شعر بسیار زیبایی است از ما محسن فیض کاشانی داماد ملاصدرا که ارزوی خود درباره داشتن یاری با چنین ویژگیهایی را بیان می کند و در پایان تنها خودش را دارای این ویژگی ها می بیند خوب است ما نیز تلاش کنیم در عمر کوتاه خود این چنین زندگی کنیم.عمو کیکاووس
user_image
غدیر زرگریان
۱۳۹۳/۰۸/۰۸ - ۱۷:۵۹:۱۶
ایا در این دنیای مادی ومادی پرستی یافتن چنین انیسی واقعا درحد رویا وخیال است که گاهی فکر کردن به ان هم احمقانه مینماید ایا نشستن برکرسی مجنون یا یوسف یا خسرو وامق و غیره خیالی خام وحتی احمقانه جلوه میکند وای بر ما که از اصل افتاده ایم نه از اسب
user_image
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا
۱۳۹۸/۰۹/۱۶ - ۰۷:۱۳:۰۸
با سلام خدمت دوستان فرهیخته،حضرت فیض کاشانی چه غزل پرمعنا و نغز و خوش آهنگی سروده، واقعاً به نظر اینجانب یک شاهکار است. حال و هوای این غزل، حال زوج عاشقی را بیان می کند که با ازدواج خود، هیچ عاملی نه تنها نمی تواند آنها را از همدیگر جدا کند بلکه مرارت ها و سختی های روزگار آنها را متحدتر کرده و به یکدیگر عاشق تر می کند. همیشه و همواره غمخوار یکدیگر بوده و دوشادوش هم با مشکلات زندگی مبارزه می کنند. این شعر را اگر زوج هایی که در آستانه طلاق هستند و گاهی دلخوری ها و دلسردی ها را بهانه کرده و در آستانه فروپاشی هستند در یک فضای عاشقانه در شب هنگام دو تایی برای هم بخوانند و با هم گریه کنند، امید است که از جدایی صرفنظر کرده و به زندگی طور دیگری نگاه کنند و تا آخر عمر با هم باشند انشاءالله
user_image
علی‌اکبر مصورفر
۱۳۹۹/۱۲/۲۹ - ۰۸:۴۷:۱۳
در این شعر اشتباه تایپی زیاد است و لازم است اصلاح شود:- در مصراع اول بیت پنجم «زهرهٔ» رسم‌الخط قدیم است و درست آن «زَهره‌ای» است.- در همان مصراع «جدائی» درست نیست و «جدایی» درست است.- در مصراع دوم همان بیت «بر گار» غلط و صحیح آن «پرگار» است.- در بیت ششم «حیاه» غلط و «حیات» صحیح است.- باز در بیت ششم «افکار» غلط و «افگار» صحیح است.- در بیت یازدهم «کردیم» غلط و «گردیم» صحیح است.- در بیت سیزده «گر دیده» غلط و «گردیده» صحیح است. «منت دار» هم بهتر است به صورت «منت‌دار» نوشته شود.