
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۷۲۰
۱
ای که درد مرا توئی درمان
ای که راه مرا توئی پایان
۲
کمر خدمتت بدل بستم
هرچه گوئی بجان برم فرمان
۳
دادهام تن بخدمت تو بدل
دادهام دل بطاعت تو بجان
۴
هرچه خواهی بیار بر سر من
یکدمم از درت ولیک مران
۵
بخیال تو زنده است این سر
بهوای تو زنده است این جان
۶
گر نه در سر خیال تست مقیم
ورنه در جان هوای تست روان
۷
نیستم من به جز تن بی سر
نیستم غیر قالب بی جان
۸
یکدم ار وصل تو دهد دستم
میدهم در بهاش جان و جهان
۹
نه جهان خواهم و نه جان جانا
هم جهان فیض را توئی هم جان
نظرات