فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۷۲۷

۱

تا چند بر باطل نهی ایدل مدار خویشتن

یکبار خود را یاد کن در روزگار خویشتن

۲

از راه دوری آمدی هم راه دوری میروی

زآغاز کار خود به بین انجام کار خویشتن

۳

حق را بجو از راه دین و ز شرع خیر المرسلین

حیران چرائی اینچنین در کار و بار خویشتن

۴

از تست دردورنج تو وز تو دوا و گنج تو

گنج نهان خود خودی هم خود تومار خویشتن

۵

در دل زعشق آتش فروز خود را در آن آتش بسوز

آتش شو و هم خود تو باش شمع مزار خوشتن

۶

در راه حق منصور باش از هرچه جز‌حق دور باش

در راه عشق حق فکن از خویش بار خویشتن

۷

جانم فدای آنکه او جانرا فدای عشق کرد

چون فیض شد در عید وصل قربان یار خویشتن

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد سالمی
۱۳۹۷/۰۷/۱۷ - ۰۶:۱۵:۰۴
سلام. به نظر حقیر:زآغاز کار خود ببین انجام کار خویشتنصحیح است و نیز:از تست درد و رنج تو وز تو دوا و گنج توصحیح است