
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۷۴۹
۱
از هوس بگذر و دل پاک از آلایش کن
ترک باطل کن و جانرا بحق افزایش کن
۲
سر و تن را بزر و سیم چه میآرائی
دل و جانرا بکمال و هنر آرایش کن
۳
بار دنیا که بصد رنج گرفتی بر دوش
بیکی عزم بیفکن ز خود آسایش کن
۴
نان گندم بجوین جامهٔ نو ده بکهن
از قناعت بستان زیور و پیرایش کن
۵
بس کن از حرف به و سیب و انار و انگور
ترک مداحی میوالی و آرایش کن
۶
قوت ابدان چه رفیع و چه دنی هر دو یکیست
قوت ارواح بدست آور و آسایش کن
۷
از خدا گوی و ز پیغمبر و قرآن و حدیث
طاعت حضرت حق پاک ز آلایش کن
۸
مایهٔ غم نبود جز سخن بیهوده
لب به بند از سخن بیهده آسایش کن
۹
ماتم روز پسین گیر به پیشین یکچند
خون دلرا بدو چشم آور و پالایش کن
۱۰
فیض تا چند دهی پند و نگیری در گوش
بگذر از گفتن و در معرفت افزایش کن
نظرات