
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۷۶
۱
اگر راه یابم ببوم و برت
سراپا قدم گردم آیم برت
۲
بکویت بیابم اگر رخصتی
ببوبت کنم عیش در کشورت
۳
ندارم شکیب از تو ای جان من
تو آئی برم یا من آیم برت
۴
قدم رنجه فرما بیا بر سرم
بقربان پایت بگرد سرت
۵
وگرنه بده رخصتی بنده را
که سرپای سازم بیایم برت
۶
تو آئی دل و جان نثارت کنم
من آیم شوم خاک ره بر درت
۷
نیم گرچه شایسته صحبتت
ولی هستم از جان و دل چاکرت
۸
جز این آرزو نیست در دل مرا
که پیوسته باشد سرم بر درت
۹
چو فیض از غم عشق گردم غبار
مگر بادم آرد ببوم و برت
تصاویر و صوت

نظرات