فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۷۸۷

۱

سوختم از جفات من حق وفا که همچنین

ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین

۲

هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان

پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین

۳

گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی

خور منما که همچنان رخ بنما که همچنین

۴

دم ز قیامت ارزنم قامت خود بمن نما

فتنه چگونه میشود خیز بیا که همچنین

۵

گویم اگر چسان رود جان ز تن از برم برون

جان بتن آیدم چسان در برم آ که همچنین

۶

حرف شکر اگر رود خنده بزیر لب بیار

ور ز گهر سخن رود لب بگشا که همچنین

۷

راه سروش بسته شد ناطقه را دهان ببند

کس برسد دگر تو فیض باز سرا که همچنین

تصاویر و صوت

نظرات