
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۷۹
۱
اگر ساغر دهد ساقی ازین دست
بیک پیمانه از خود میتوان رست
۲
حریفانرا چه حاجت با شرابست
اشارتهای ساقی میکند مست
۳
چه لازم روی از مادر کشیدن
بمژگان هم دل ما می توان خست
۴
به بستن من خوشم تو با شکستن
بنو هر لحظه عهدی میتوان بست
۵
خوشا آن دل که از اغیار ببرید
خوشا آن جان که از جز یار بگسست
۶
خوشا آن دل که با دلدار آمیخت
خوشا آن جان که با جانانه پیوست
۷
خوش آن کو از سر کونین برخواست
بخلوت خانة توحید بنشست
۸
بامید تو افکندند بسیار
نیامد جز مرا این صید در شست
۹
بلندی می تواند کرد بر چرخ
کسی کاو نزد تو چون فیض شد پست
نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، در مورد بیت 5 جایگزینی مطابق نظر شما انجام شد، در بیت 7 اگر چه پیشنهاد شما منطقی به نظر میرسد ولی به نظرم جمله نیازی به «که از» ندارد و در همین حالت میتواند درست باشد، مگر آن که دوستان با منبع چاپی مقابله کرده باشند.
ناشناس
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
منصور