فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۸۰۹

۱

ای عشق رسوا کن مرا گو نام بر من ننگ شو

باید که من عشرت کنم گو ناصحم دلتنگ شو

۲

مغزم برون آمد ز پوست افتادم اندر راه دوست

ای شوق رهبر شو مرا ای عشق پیش آهنگ شو

۳

چون شوق رهبر باشدم از دوری منزل چه غم

چون عشق در پیش است گوهر گام صد فرسنگ شو

۴

ای عقل از دوری مگو در راه مهجوری مپو

گوینده اینجا گنگ شو پوینده اینجا گنگ شو

۵

اهد زدین گردی بری از عشق اگر بوئی بری

در حلقهٔ مستان در آ با عاشقان همرنگ شو

۶

گر مرد عشقی درد جو خاکی شو و گلها بروی

بیدردی ار خواهد دلت روسنگ شو روسنگ شو

۷

گر مرد عشقی جام گیر ترک رسوم خام گیر

ور عاقلی خوش آیدت در بند نام و ننگ شو

۸

کاری کز آن نگشود در بر همزن او را زودتر

گر عاقلی دیوانه شو دیوانه فرهنگ شو

۹

خواهی ز رویش بر خوری وز لعل او شکر خوری

موئی شو ای فیض از غمش در زلف او آونگ شو

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۳۸۲

نظرات