
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۸۴۳
۱
شدم آگه ز راه الحمدالله
که عشقم شد پناه الحمدالله
۲
رهی کارد مرا تا درگه او
بمن بنمود اله الحمدالله
۳
سحاب رحمتش بر من ببارید
ز دل شستم گناه الحمدالله
۴
بیکدم کهربای عشق بربود
دل و جان را چو کاه الحمدالله
۵
رسن آمد ز بالا یوسف جان
برون آمد ز چاه الحمدالله
۶
چو در تاریکی زلفش فتادم
رخی دیدم چو ماه الحمدالله
۷
طریقت را حقیقت را بدیدم
در آن زلف سیاه الحمدالله
۸
ره ایمان ز زلف کفر دیدم
نهادم رو براه الحمدالله
۹
گدائی کردم از مستانش جامی
شدم سر مست شاه الحمدالله
۱۰
چو فیض از فیض حق جامی کشیدم
وجودم شد تباه الحمدالله
تصاویر و صوت

نظرات