فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۸۶۶

۱

با جذب دوست ای دل شیدا چگونه‌ای

ای قطره با کشاکش دریا چگونه‌ای

۲

ای طایر خجسته پی مرغزار انس

در تنگنای وحشت دنیا چگونه‌ای

۳

هیچ از مقام اصلی خود یاد می‌کنی

دور از دیار خویش در اینجا چگونه‌ای

۴

کو روزگار عشرت و بزم وصال دوست

بی‌یار دلنواز از خود آیا چگونه‌ای

۵

کو چشم مست ساقی و کو آن لب چو لعل

مخمور مانده بی می و مینا چگونه‌ای

۶

می‌آید این سروش ز جانان نفس نفس

کای جان اسیر غربت دنیا چگونه‌ای

۷

با موجهای قلزم هجران چه میکنی

در کام اژدهای غم ما چگونه‌ای

۸

ز آن روزها که بود سرت در کنار ما

شبها چه یا میکنی آیا چگونه‌ای

۹

ای در وصال ما گذرانیده سالها

امروز در مفارقت ما چگونه‌ای

۱۰

بعد از وصال با غم هجران چه میکنی

با ما چگونه بودی و بی ما چگونه‌ای

۱۱

ای دیده‌ای که آن گل رخسار دیده‌ای

بی آن جمال روشن و بینا چگونه‌ای

۱۲

چونی در ابتلای بلای فراق فیض

ای وصل دوست داده بدنیا چگونه‌ای

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۳۹۶

نظرات