فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۸۸

۱

زمستان خراباتیم پند است

که هر کو عشق بازد هوشمند است

۲

خوشا آندل که در زلفی اسیر است

بزنجیر جنون عشق بندست

۳

فرو ناریم سر جز بر در دوست

فقیران را سرهمت بلند است

۴

همه عالم طلبکارند او را

اگر مومن و گر زنار بندست

۵

مرا زاسباب عیش اینجهانی

دل پردرد عشق او پسند است

۶

نخواهم از کمند او رهائی

که جانرا رشته عمر این کمند است

۷

مدامم چشم بر لطف نهانی است

زعیش جاودان اینهم پسند است

۸

همین دانم که تاریکست روزم

نمیدانم شمار عمر چند است

۹

مزن از عشق دم بی عشق ای فیض

چو معنی نیست دعوی ناپسندست

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۹۹

نظرات