
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۸۸۶
۱
حبیبی انت ذو من وجودی
فلا تبخل علینا بالرفودی
۲
؟؟ ما را وعدهای وصل دادی
فئی یا مونسی تلک الوعودی
۳
شب یلدای هجران کشت ما را
الا ایام وصل الحب عودی
۴
نه صبر از خدمت تو میتوان کرد
و لا فی الخدمهٔ امکان الورودی
۵
و فی قلبی جوی من حب حب
کنار اضرمت ذات الوقودی
۶
گر آبی میزنی بر آتش ما
تلطف لا الی حد الحمودی
۷
بهشت عدن خواهی عاشقی کن
فان العشق جنات الخلودی
۸
عهود عشق را مگذار ای فیض
نه حق فرمود اوفوا بالعقودی
تصاویر و صوت

نظرات
کورش