فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۸۸۸

۱

یا من هو اقرب بی من حبل وریدی

فی حبک فارقت قریبی و بعیدی

۲

کندم دل از اغیار و بدادم به تو ای یار

زان روی که قفل دل ما را تو کلیدی

۳

من سافر لاید له زاد بلاغ

الا سفری عندک زادی و مزیدی

۴

انعامک قدتم و احسانک قدغم

عصیانک یا رب بنا غیر سدیدی

۵

ان نحن عصینا فیه معترفو نا

غفرانک یا رب لنا غیر بعیدی

۶

تو دوختی آن را که بیهوده بریدیم

هم دوختهٔ بیهدهٔ ما تو دریدی

۷

چون خواهش تو خواهش ما را نگذارد

خواهی به تو دادیم کن آن را که مزیدی

۸

زیر قدم تو شد خاک سر فیض

تا بشنود از تو شهدایی و عبیدی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حامد
۱۳۹۲/۰۹/۲۰ - ۱۶:۰۹:۴۲
بیت سوم لابد له صحیح است ونیز در بیت پنجم فبه معترفونا به جای فیه