
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۹۰۰
۱
پیدای توام ز من چه پرسی
شیدای توام ز من چه پرسی
۲
در دل پیوسته جای داری
مأوای توام ز من چه پرسی
۳
از سر تا پای صنعت تو است
انشای توام ز من چه پرسی
۴
سر همه مو بموی دانی
رسوای توام ز من چه پرسی
۵
گفتی که چه گفتی و چه کردی
مثوای توام ز من چه پرسی
۶
گفتی که بدی تو یا نکوئی
کالای توام ز من چه پرسی
۷
آنرا شنوی که خود دمیدی
من نای توام ز من چه پرسی
۸
جانم صدف و تو گوهر آن
دریای توام ز من چه پرسی
۹
بر تو پنهانم آشکار است
صحرای توام ز من چه پرسی
۱۰
فردا چه دهم حساب امروز
فردای توام ز من چه پرسی
۱۱
از من ناید جز آنچه خواهی
بر رای توام ز من چه پرسی
۱۲
اوصاف تو راست فیض مظهر
سیمای توام ز من چه پرسی
تصاویر و صوت

نظرات