
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۹۰۱
۱
مثل حسنت بجهان نور ندیده است کسی
همچه عشقت غم پر زور ندیده است کسی
۲
پرتوت تافته بر عالم و نورت پنهان
شاهد ظاهر و مستور ندیده است کسی
۳
دو جهان شیفته دارد رخ ننمودهٔ تو
حسن در پرده و مشهور ندیده است کسی
۴
سخت دوریم ز تو با همه نزدیکیها
بار نزدیک چنین دور ندیده است کسی
۵
دو جهان مست و خرابست ز یک جام الست
این چنین بادهٔ پر زور ندیده است کسی
۶
جز دل اهل خرابات که جولانگه تواست
در جهان خانهٔ معمور ندیده است کسی
۷
نصرت و یاریت آنست که بردار کشی
همچه منصور تو منصور ندیده است کسی
۸
میخورم زهر غمت را بحلاوت دلشاد
ماتمی را که بود سود ندیده است کسی
۹
هر کجا مرده دلی زنده جاوید شود
چون صدای سخنت صور ندیده است کسی
۱۰
چون غزلهای دل افروز و جهانسوز تو فیض
سخنیرا که دهد نور ندیده است کسی
نظرات