فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۹۰۵

۱

در حسن بتان دلبر ما بلکه تو باشی

در غمزه زنان هوشبر ما بلکه تو باشی

۲

چشم از رخ خوبان نکنم جانب محراب

بر ابروشان عشوه نما بلکه تو باشی

۳

در زلف بتان کیست نهان رهزن دلها

زیر شکن زلف دو تا بلکه تو باشی

۴

گستاخ بهر جا نتوانم نظر افکند

پنهان ز نظرها همه جا بلکه تو باشی

۵

از کس نکنم شکوه چرا گفت و چرا کرد

دارنده بر آن جور و جفا بلکه تو باشی

۶

بی پا و سر افتم بره بیسر و پایان

پا و سر هر بیسر و پا بلکه تو باشی

۷

بر گفتهٔ فیض اهل دلی نکته نگیرد

گوینده پس پردهٔ ما بلکه تو باشی

تصاویر و صوت

نظرات