
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۹۱۶
۱
سرکشیهای جوانان تا کی
دل ما در غم اینان تا کی
۲
از پریشانی زلف ایشان
دل عشاق پریشان تا کی
۳
از فسونهای خوش خوش چشمان
چشم و دل واله و حیران تا کی
۴
از سراپای سراپا سوزان
شعله سان سینه فروزان تاکی
۵
با دل ریش و تن خستهٔ زار
دور از آن مرهم و درمان تا کی
۶
دوست را راتبه حرمان تا چند
غیر را وصل فراوان تا کی
۷
فیض از سرّ حقیقت دم زن
این سخنهای پریشان تا کی
تصاویر و صوت

نظرات