
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۹۱۷
۱
یاد وصل او دلم خوشنود دارد اندکی
مژدهٔ صحت مرض را سود دارد اندکی
۲
زان جفا جو گرچه میدانم نمیآید وفا
خاطرم را وعدهاش خوشنود دارد اندکی
۳
گرچه بر دور رخش خوش مینماید خط سبز
صفحهٔ دلرا غبارآلود دارد اندکی
۴
میکشم هر چند آه سرد تا خالی شود
باز میبینم دلمرا دود دارد اندکی
۵
میشود لیلم نهار از گردش لیل و نهار
چرخ گردون روی در بهبود دارد اندکی
۶
گر بحالم چشم دریا دل کند جودی رواست
آب دیده سوز دلرا سود دارد اندکی
۷
مینوازد عاشقان را گوشهٔ چشمش گهی
ترک مستش بر فقیران جود دارد اندکی
۸
طاعت از من گر نیاید هست ایمانم قوی
میکنم آن نیز تارم پود دارد اندکی
۹
میگریزد زاهد خشک از سماع شعر تر
فیض را این گفتگوها سود دارد اندکی
نظرات